خاطره ای از آقای کریمی
کمق(کموک تورکلری)
کموک تورکلری
دو شنبه 8 دی 1393برچسب:, :: 6:25 :: نويسنده : گودرز غلامی

 

نظر کوموکلی دراین رابطه کاملا صحیح است بی شک مسن ها خاطرات زیادی دارن که بیان آنها برای جوانترها میتواند عبرت انگیز باشد مثلا یک سال گرگ آدمخوار آمده بود ،آن سال ازهمه روستاهای سنجبد گرگ چند بچه خورد از جمله دو دختر بچه از روستای کوموک ودونفر پسر بچه ازروستای صوفلو طعمه گرگ شدند آن سال برادرم مرا به صحرا برده بود پدرم به برادرم گفت مگر نمیدانی گرگ آدمخوار هست چطور جرات کردی بچه را به صحرا بیاوری برادرم سریع مرا برگرداند آن لحظه را هرگز فرموش نمیکنم اتفاقات زیادی تلخ شیرین از دوران کودکی از روستا دارم در صورت فرصت جهت اطلاع جوانان عزیز در آینده بیان خواهم نمود .ازدوران حاکمیت ارباب رعیتی ازدوران حکومت شاهنشاهی ودر نهایت سال های بعد از انقلاب اسلا می ،مو فق باشید



نظرات شما عزیزان:

کریمی
ساعت19:42---13 دی 1393
سلام علیکم حمید اقای عزیز بهتر است نام فامیلی تان را مرقوم فرمائید درغیر این صورت معلوم است که شمارا نمی شناسیم.

حمید
ساعت12:43---12 دی 1393

درسته ما جوونیم هنوز کسی مارو نمیشناسه، ولی درست نیست با ما اینجوری برخورد کنید ،مارو تحویل نگیرید
من کوموکلی نیستم اما کوموکلی هارو دوست دارم
پاسخ:حالا چرا ناراحت میشی ! ما فقط میخواهیم با همه دوستان که وارد میشن ارتباط داشته باشیم قصد توهین به کسی رو هم نداریم



حسین
ساعت11:37---12 دی 1393
من هم آقا حمید رو نمیشناسم .

کریمی
ساعت22:17---11 دی 1393
یک پیشنهاد مطالب ناشناس منعکس نشود من حمید نمی شناسم

حمید
ساعت15:39---10 دی 1393

جناب کریمی ،سلام ، لطفا خاطراتتون رو با جزئیات بیشتر و مفصل تر بیان کنید. با تشکر از شما



نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





حدیث موضوعی